میگویند: « ازدواج، قسمت است و هر کسی را که به نامت نوشته باشند، همان همسر تو میشود ». پس این بحثها چه فایدهای دارد؟
قسمت عوامانه، قسمت دینی
این حرف را ما و شما بسیار شنیدهایم؛ امّا به این راحتی نمیشود آن را پذیرفت. رواج این اعتقاد در میان مردم هم دلیلی بر صحّت آن نیست. البتّه اگر منظور از قضا و قدر، همان است که در روایات آمده، ازدواج هم از دایرۀ قضا و قدر الهی بیرون نیست؛ امّا قضا و قدری که اسلام میگوید، با قضا و قدری که مردم میگویند، زمین تا آسمان متفاوت است و بیشتر اشتراک اسمی دارند.
در آنچه مردم «قسمت» میخوانند، اختیار انسان هیچ دخالتی ندارد. میگوید: «قسمت تو این شخص است. خودت را هم که بکُشی، کسی جز او نصیب تو نمیشود».
امّا در قضا و قدری که اسلام میگوید، اختیار از اجزای اصلی است. این گونه نیست که من دست به هیچ کاری نزنم و بگویم: « سرنوشت من این است؛ چه تلاش بکنم و چه بیکار بنشینم ». این اعتقاد، هیچ تناسبی با روح اسلام ندارد.
همین که میگویند: همسر خوب، باید این خصوصیات را داشته باشد و آن ویژگیها را نداشته باشد، نشان میدهد که اختیار ما در انتخابمان دخالت دارد وگرنه، این حرفها بیمعنا میشد.
پس ما نباید وظیفۀ خود را فراموش کنیم؛ امّا ممکن است خدا کسی را با همسر بد امتحان کند. این هم مانند سایر امتحانها، مایۀ رشد است.
اگر کسی تمام وظایف خود را در مسیر ازدواج انجام داد و باز هم مبتلا به همسر بد شد، آن وقت ما هم میگوییم: « قسمتش بوده »؛ امّا این جا بن بست زندگی او نخواهد بود. او در این شرایط هم وظیفهای دارد. اگر آن وظیفه را بفهمد و به آن عمل کند، خوشبخت خواهد بود.
به هر حال، « قسمت » به معنایی که اکنون در میان عامّۀ مردم مشهور است، خراب کردن کاسه کوزههای شکسته، بر سر خداست. دقّت نمیکند، همسرش بد از آب در میآید و بعد میگوید: خدا خواست!