بسیاری افراد بعد از خواندن خطبه عقد و بعد از گذشت مدت زمان کمی احساس پشیمانی دارند و فکر می کنند در انتخاب همسر دچار اشتباه شده اند و دلایلی متعددی چون دخالت پدر و مادر در انتخاب همسر یا نداشتن تفاهم را برای این پشیمانی ابراز میکنند و برای ازدواج دچار شک و تردید می شوند. ولی در بعضی مواقع حس پشیمانی گذرا است و با برطرف شدن سوء تفاهم هادر ذهن طرفین رابطه رو به بهبودی پیش رود.اما در بیشتر موارد تصمیم به ادامه ی رابطه یا چگونگی پایان دادن به آن برای افراد سردرگمی و آشفتگی ذهنی ایجاد می کند. در اغلب مواقع می توان با مراجعه به مشاور و درمیان گذاشتن دلایل پشیمانی با آن تکلیف ادامه رابطه را مشخص کرد.
ازدواجهایی مانند ازدواج سنتی که بدون عشق انجام میشود، معمولاً با پشیمانی بعد از عقد همراه است و زوجینی که صرفاً به سفارش دیگران به عقد هم درآمدهاند، حسرت میخورند که چرا با عشق ازدواج نکردهاند. حتی تلاش آنها برای دوست داشتن یکدیگر نیز به شکست میانجامد و عشق در دلشان پا نمیگیرد. دوست نداشتن یکدیگر بزرگترین دلیل برای پشیمانی بعد از عقد است. درست است که پایههای ازدواج سنتی بر عشق بنا نشده است، اما برخی بعد از ازدواج عاشق هم میشوند و عدهای از این لذت محروم میمانند و پشیمانی از این ازدواج بدون عشق زندگی مشترکشان را تلخ میکند.
برخلاف میلتان و بدون آن که اختیاری از خودتان داشته باشید، مجبور به ازدواج با همسرتان شدهاید و اکنون پشیمان هستید. آروز میکنید که ای کاش زمان به عقب برمیگشت و همه چیز تغییر میکرد تا از این حس پشیمانی آزاردهنده نجات پیدا میکردید.
شما و همسرتان تقریباً هیچ رابطهای با هم ندارید، با هم روی یک تخت میخوابید، در یک خانه زندگی میکنید، ماشین مشترک دارید و تقریباً در تمام وسایل با هم شریک هستید، اما اصلاً به هم نزدیک نیستید. سرد بودن و رابطه نداشتن با هم متداولترین دلیل پشیمانی بعد از ازدواج است. حتی وقتی که این همسران پشیمان سعی میکنند تا رابطهای صمیمی با هم داشته باشند، باز هم اوضاع بر وفق مرادشان پیش نمیرود. رابطهی گرم و صمیمانه مهمترین عامل برای موفقیت ازدواج است و اگر وجود نداشته باشد، دلبستگیهای جنسی و عاطفی ازدواج نیز محکوم به شکست است. رابطهی جنسی بین زوجین باید هر از گاه تجدید شود تا علاقه و صمیمیت زندگی مشترک پابرجا بماند.
ازدواج کردهاید، اما عشق همسرتان هرگز به دلتان راه نیافته است، چون عشق دیگری در زندگیتان وجود داشته و نتوانستهاید او را فراموش کنید. فردی که نتوانستهاید به او برسید، عشق زندگیتان بوده و از صمیم قلب از این ازدواج بدون عشق پشیمان هستید. همسرتان هرگز نتوانسته جای عشقتان را در قلبتان بگیرد. هر کاری میتوانستهاید کردهاید تا همسرتان مالک قلبتان شود؛ اما قلبتان هنوز در تصرف دیگری است.
از به یادآوری این واقعیت که همسرتان به شما خیانت کرده، دیوانه میشوید و این خیانت بیرحمانه از درون شما را مثل خوره میخورد. خیانت یکی از دلایل اصلی پشیمانی بعد از ازدواج است. خیانت ازدواج را به نابودی میکشاند و مشکلات متعددی را ایجاد میکند.
زمانی که با هم آشنا شدید، همسرتان کاملاً با این فرد فعلی تفاوت داشت و اکنون این دورویی بیشرمانه آزارتان میدهد. او هیچ وقت آن فردی که نشان میداده نبوده است. این که اینقدر سادهلوح بودهاید و اجازه دادهاید فریبتان بدهند، به شدت اوقاتتان را تلخ میکند. بار این حسرت و پشیمانی بر قلبتان سنگینی میکند و سیاهچالهای را در زندگیتان ایجاد کرده است که عشق و شادی را میبلعد.
پس از ازدواج با همسرتان متوجه شدهاید که هیچ تفاهمی با هم ندارید و نه شما و نه همسرتان حاضر نیستید که از مواضعتان کوتاه بیایید. این تفاوتها برای هر دو نفرتان مشکلساز شده و هر کاری که امتحان کردهاید، به بنبست رسیده و سطح سازگاریتان از صفر بالاتر نرفته است. متفاوت بودن دنیاهایتان به جر و بحثهای بیپایانی دامن زده که شدت و تعدادشان روز به روز بیشتر میشود و سایهی غمانگیز پشیمانی را بر زندگیتان مستولی ساخته است.
اگر وقتی موضوعی، مانند موفقیت تحصیلی یا شغلی یا یک اتفاق هیجانانگیز در زندگیتان پیش میآید، همسرتان اولین نفر یا یکی از اولین نفرهایی نیست که او را در جریان میگذارید، احتمالاً ترجیح میدهید که خواستههایتان را در فضای دیگری به جز زندگی مشترک برآورده کنید. روانشناسان خاطرنشان میکنند که اگر به جز گفتگوهای پیشپاافتاده درباره امور خانه و کارهایی که باید انجام شود، هیچ گفتگوی معنادار دیگری با هم ندارید، این ساکت بودن را باید به مثابه نشانهی هشدار به خطر افتادن رابطهتان تلقی کنید.
یکی از راههای تمایز قائل شدن بین زندگی مشترکی که به روزمرگی افتاده و کسالتبار شده و ازدواج بدون عشق این است که از خودتان بپرسید، چه مدت است که این وضعیت دوام داشته و آیا رابطهتان هر روز سردتر از روز پیش میشود یا خیر. اکثر زوجین روزهای سختی را پشت سر میگذارند، اما اگر این مشکلات بیشتر از دو سال دوام داشته باشد، و این فاصله هر روز بیشتر و بیشتر شود، باید از مشاور کمک بگیرید. به خاطر داشته باشید که ناگهان زود دیر میشود و بهتر است، قبل از آن که رابطهتان نابود شود، آن را نجات دهید.
اگر غالباً درباره آیندهی شادی فکر میکنید که همسرتان جایی در آن ندارد، این تصورات را باید علامت جدی وجود مشکل در رابطهتان تلقی کنید. این خیالپردازیها بخشی از فریند جدایی عاطفی است که در طول آن سعی میکنید، خودتان را قانع کنید که دیگر اهمیتی به این زندگی نمیدهید تا جدایی نهایی کمتر برایتان دردناک باشد. جدایی روانی با خیالپردازی کردن درباره داشتن رابطه با دیگری یا برنامه ریختن برای آیندهای که همسرتان نقشی در آن ندارد، همگی نشانهی مرگ عشق است. این وضعیت مانند این است که ذهنتان را از برق کشیدهاید تا قلبتان پس از اتمام رابطه بیشتر از این رنج نبرد. اگر متوجه این الگوی ذهنی شدید، ببینید که آیا این تصورات برایتان اهمیت دارد یا خیر. روانشناسان پیشنهاد میکنند که سایتهای آنلاین خرید و فروش خانه را چک کنید تا ببینید که فکر جدا زندگی کردن چه حسی را در شما بیدار میکند. به این ترتیب لایهی دیگری از واقعیت پدیدار میشود که در تصمیمگیری برای اقدام بعدی کمکتان میکند. اگر تصور تنها زندگی کردن به جای آن که هراسان و وحشتزدهتان کند، هیجانزده یا آرامتان میکند، این را به عنوان نشانهی جدی وجود مشکل در ازدواج تلقی کنید. اما قبل از آن که برای جدا شدن اقدام کنید، بررسی کنید که آیا برای نجات دادن زندگیتان کاری میتوانید یا میخواهید بکنید. به این ترتیب اگر در نهایت تصمیم به رفتن بگیرید، با آرامش خاطر میتوانید جدا شوید. به پایان رساندن زندگی مشترک هیچگاه آسان نیست، اما تصور این که میتوانستید کاری برای دوام رابطهتان انجام بدهید و ندادهاید، حسرتی را مهمان دلتان میکند که تصمیمگیری را برایتان سختتر میکند.
ادامه دارد .....